به طور کلی اول متن کتاب درسی را مطالعه می کردم، مطالب حفظی را حفظ می کردم (مثلاً کتاب شیمی ۲ مفهومی- حفظی است) بعد جزوء معلم را مطالعه می کردم. کتاب های تست به این صورت هستند که غالباً ابتدا درس نامه دارند. من هم اول درس نامه را مرور می کردم بعد تست می زدم و بررسی می کردم معمولاً دور اول تست آموزشی می زدم و در تست آموزشی سؤال ها را یک تست یک تست بررسی می کردم و بعد در دفعات بعدی به صورت امتحانی تست میزدم یعنی ۵۰ تست را یکجا حل میکردم. اگر کسی بدون مطالعه و تسلط در کتاب درسی سراغ تست برود کار بیهوده ای کرده است و در سؤالات تستی ای که از نکات ظریف هستند گیج خواهد شد. من روی مفاهیم کتاب درسی مسلط بودم. برخی از نکات مهم را در همان کتاب درسی یادداشت می کردم و در حاشیهی کتاب های شیمی می نوشتم و در هنگام مرور هم اول کتاب درسی و نوشته های خودم را مرور می کردم و بعد تست های نشان دار خودم را کار می کردم.
اول کتاب درسی را میخواندم و بعد تست میزدم. وقتی تست میزدم هم نکاتی که بلد نبودم و غلط زده بودم و هم آنهایی که توانسته بودم پاسخ دهم اما به نظرم سوالات و نکات مهم و خوبی بودند را یادداشت میکردم و بعدا مجددا مرور میکردم. برای محاسبات باید ریاضی قوی باشد وگرنه مشکل خاصی وجود ندارد. به طور کل باید اینقدر تمرین میکردم و تسلطم زیاد میشد که با دیدن یک تست روش حل آن بلافاصله در ذهنم بیاید و همچنین واکنش سوال را کاملا حفظ باشم و وقت برای این بخشها تلف نشود. به طور کل تمرین زیاد تنها راه آسان شدن اینگونه سوالات بود و باعث افزایش سرعت در این تستها میشد. نکته دیگر اینکه در آزمون زمان هر درس تنها به خود همان درس اختصاص داده شود. البته من چون داوطلب تجربی بودم مجموعا یک ساعت و نیم به دروس زیست و شیمی اختصاص میدادم و با شیمی شروع میکردم، سپس سراغ ریاضی و فیزیک میرفتم.
ابتدا کتاب را مطالعه میکردم سپس درسنامهها را میخواندم و خلاصه میکردم؛ سپس از خلاصهها استفاده میکردم و به تست زدن میپرداختم در واقع پس از هر بار تست زدن خلاصهها را مطالعه میکردم. بعد از آزمون، سوالات خوب را یادداشت میکردم و سعی میکردم از سوالات آزمون به نکتههایی که نوشتم اضافه کنم. ساعت مطالعهی من در کل بستگی به تسلطم به آن فصل آزمون داشت ولی شیمی و زیست را بیش از بقیهی دروس میخواندم. همواره طبق برنامه آزمون پیش میرفتم و سعی میکردم ابتدا مباحث پیش را که تازه خواندهایم بخوانم سپس سراغ پایه میرفتم و مرور میکردم.
اصولا شیمی ۳ نوع سوال دارد حفظی، مفهومی و مساله
حفظی: من در این نوع سوال ابتدا خود متن کتاب را میخواندم و تمام نکات حفظی آن را حفظ و بررسی میکردم و سپس سوالات تالیفی و کنکور مربوط به آن را حل میکردم و اگر نکتهی خاصی بود آن را یادداشت میکردم مفهومی: این نوع سوال رابطه کمی با کتاب درسی دارد قسمتهای مربوط به کتاب درسی را میخواندم سپس درسنامههای مختلف که کاملتر از کتاب درسی بود را مطالعه میکردم و بعد به دقت تستهای مختلف تالیفی و کنکور را حل میکردم. مساله: با خواندن کتاب درسی نمیتوان این نوع سوالات را حل کرد و بیشتر باید با حل تست و تجربه پیدا کردن در این سوالات به تسلط کافی رسید؛ با ساختن تستهای مختلف میتوان به تسلط بیشتر رسید.
ابتدا کتاب درسی و جزوهی دبیر را دقیق میخواندم و بعد از آن شروع به تست زدن آن مبحث از کتاب تستهای مختلف میکردم. شروع یک مبحث و اولویت من با کتاب درسی بود و مطمئنا هر نکتهای که از کتاب تستهای مختلف و آزمونها به دست میآوردم در کتاب درسی یادداشت میکردم. کتاب آبی برایم به عنوان یک منبع تست استاندارد که حتما از سوالهای آن در آزمون کانون و کنکور استفاده میشد به حساب میآمد. از خلاصهدرسهای سایت کانون هم استفاده میکردم. ابتدا درصدهای من در این درس خیلی پایین بود و برای آن زمان کم میآوردم اما رفته رفته با روش ضربدر و منها توانستم زمان خودم را سر آزمون مدیریت کنم. بعد از تست زدن هم فلش کارتهایی که به عنوان خلاصه تهیه میکردم را مطالعه میکردم. سعی میکردم سوالهایی را که اشتباه زدهام چندین بار حل کنم تا حدالامکان سوالهای مشابه زیادی با آن سوال حل کنم. در هر هفته میانگین ۱۲ الی ۱۴ ساعت برای مطالعهی تست این درس صرف میکردم.